تیاراتیارا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

تیارا گلی

آخ دندونم........

سلام دختر گلم الهی قربونت برم دیروز با عمه ومامان آذر رفتیم بازار برای خرید لباس عروسی عمو مهیار و شمارا نبردیم با مادر والنا موندید خونه که مادر تلفن کرد که یک کم بیقراری وآبریزش بینی داری برات دارو بگیرم .از همون موقع بیتاب برگشتن بودم وقتی رسیدم خونه حس کردم ازم دلخوری و بیقرار بودی .تا آخر شب بیقراری ونق زدن .هر کاری میکردم آروم نمیشدی وتا حالا اینجوری نا آروم نبودی و با هیچ چیز ساکت نمیشدی . هر چند دقیقه دستتو به دهنت میبردی و جیغ میزدی .الهی بمیرم برات متوجه شدم از دندونته برات دیفن هیدرامین زدم روی لثه هات .یک شیاف هم برات گذاشتم اما آروم نمیشدی . ساعت 2 نیمه شب بردیمت کلینیک کودک من .بعد از یه عالمه گریه در حال معاینه آقای دکتر ...
27 فروردين 1391

دختر گلم عروس شده

الهی قربونت برم این لباس عروس را برای عروسی عمو مهیار برات خریدم که 14 اردیبهشته .دیشب آخر شب تنت کردم مادرببینه حیفم اومد عکستو نگیرم .البته آخر شب بود بدقلق بودی و با موهای آشفته البته فشن .انشاءاله برای عروسی با موهای مرتب وتاج  ازت عکس میگیرم. اینجا عروس خجالت کشیده اینجا هم دیگه بدقلق و بد اخلاق شدی ...
24 فروردين 1391

باز هم عکس

این عکسو 7 فروردین 91 .مراسم عقد لاله جون گرفتی به اتفاق بابایی این هم یکی دیگه قربون اون نشستنت   بقیه عکسها را در ادامه مطلب ببینید........ این هم عکس مامان آذر وباباهدایت که النا به زور گل تو جیب باباجون گذاشت. تیارا وخاله لادن تیارا وبابایی 13 فروردین 90 تیارا وعمه سپیده این هم آرشام پسر دایی امیر تیارا ومامان -کنار سفره هفتسین مراسم لاله جون این هم با بابایی   ...
23 فروردين 1391

تیارا شیطون وعکس

دیروز 22 فروردین با مادر رفتیم بیرون توی خیابون مادر اینا خرید که از بس شیطونی کردی زود برگشتیم خونه .یه خانومی با نون توی مغازه بود از بس گفتی نونو خانم لطف کرد وبهت نون داد شیطون این هم یکی دیگه بقیه در ادامه مطلب..... این عکسها هم از شیطنت های  توی اتاقت ازت گرفتم قربون اون خوابیدنت برم که باعروسکت خوابیدی ...
23 فروردين 1391

عید 91 هم گذشت ....

سلام بر همه دوستان خوبم ضمن آرزوی سال خوب وبابرکت برای همه . ایام عید سال ٩١ هم با تمام خاطراتش گذشت . روزهای خوبی بود 29 اسفند به سمت شیراز راه افتادیم و هفته اول شیراز بودیم خیلی خوش گذشت .هفته دوم هم اصفهان و بیشتر توی خونه بودیم چون تیارا جونم یک کمی سرماخوردگی داشت و ترجیح دادم بیشتر توی خونه بمونم تا بهبودی کامل پیدا کنه. روز 13 فروردین هم به یک باشگاه رفتیم وخیلی خوش گذشت .امروز بعد از 16 روز اومدم سرکار .اصلا حس وحال کار ندارم و بدتر از همه اینکه این 16 روز همیشه در کنار تیارای عزیزم بودم وخیلی بهش وابسته تر شدم .دلم میخواد زود ساعت 2 بشه وبپرم برم خونه پیشش. پس امروز کارو بیخیال ههههههههه انشاءاله سر فرصت سفرنامه شیراز و ع...
23 فروردين 1391

ادامه عکسهای سفر به شیراز - عید91

بقیه عکسهایی که در ایام عید ازت گرفتم و توی این پست میذارم برات عزیزم   اینجا شیراز خونه دایی حسن در حال شیطونی هستی این هم یکی دیگه اینجا هم رفته بودیم پاساژ ستاره اینجا هم ماهی شده بودی فدای اون لبات این هم عکس مهرآسا و النا با لباسهای که دایی از مکه براشون آورده بود اینجا هم توی مغازه عروسک فروشی رفته بودی و گیر داده بودی به کیتی و میگفتی کیتی کیتی وبالاخره بابایی برات این عروسگ کیتی را خرید .خانم فروشنده هم چون خیلی دوست داشت بهت چند تا جایزه داد قربون اون خوش اخلاقی هات برم. ...
19 فروردين 1391

سفر به شیراز

روز 29 فروردین ساعت 12 ظهر به سمت شیراز راه افتادیم وتا 5 فروردین 91 شیراز بودیم .روز 1 فروردین دایی حسن اینا از مکه اومدند و موقع سال تحویل هم توی فرودگاه بودیم ومتاسفانه اینقدر دیر همگی برای استقبال به فرودگاه رسیدیم که اصلا فرصت عکس گرفتن نشد وفقط فیلم از اون لحظات داریم .توی چند روزی که شیراز بودیم خیلی خوش گذشت .خیلی دوست داشتم حتما به حافظیه بریم که متاسفانه از شلوغی موفق نشدم تو را به حافظیه ببرم .اما به لونا پارک و باغ جهان نما رفتیم و پاساژ ستاره که عکساشو در ادامه مطلب میذارم . اولین عکس توی ماشین بین راه هستیم که با پفیلا چند دقیقه ای ساکت بودی اینجا هم تازه رسیدیم و توی اتاق خاطره شیطونی میکردی اینجا هم اول فروردین ر...
17 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیارا گلی می باشد